هیچی و همچی

و دیگر هیچ

هیچی و همچی

و دیگر هیچ

زنبور می شوم که لبت را عسل کنم!

تصمیم داشتم که تو را یک غزل کنم

وقتش رسیده است به قولم عمل کنم!

این یک معادله ست که مجهولهاش را


باید به انزوا بکشانم و حل کنم

کندویمان عصاره ی نیش و کنایه هاست

زنبور می شوم که لبت را عسل کنم

راحت کنار می کشم از این بهانه ها

تا شانه های خالی خود را بغل کنم

بوسیدنت خلاف قوانین کشور است


باید عمل به شیوه ی بین الملل کنم 


من روی خط زلزله ات ایستاده ام

قصدم نبود فاصله ای را گسل کنم

باید به فکرهای سیاهم جهت دهم


اصلا درست نیست تو را مبتذل کنم.


دختری کرد سوال از مادر

دختری کرد سوال از مادر 

که چه طعم و مزه دارد شوهر


این سخن تا بشنید از دختر
انـدکــی کــرد تــامــل مـــادر


گفت باخود که بدین لعبت مست
گـر بگویـم مـزه اش شیرین است


یا غم شوی ، روانش کاهد
یـا بـلافاصله شوهـر خواهد


ور بگــویـــم مـــزه آن تـلخـسـت
تا ابد می کشد از شوهر دست


لاجــرم گـفـت بـه او ای زیبا
تُرش باشد مزه شوهر ها


دخترک در تب و در تاب افتاد
گـفـت مـادر ، دهنم آب افتاد

بی تو وجودم بود یک سری واگرا

شعری عاشقانه و ریاضی وار از یک ریاضی دان ایرانی (پروفسور هشترودی)):

منحنی قامتم، قامت ابروی توست


خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی توست


حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست


بازه ی تعریف دل، در حرم کوی توست


چون به عدد یک تویی، من همه ی صفرها


آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست


پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو


گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست


بی تو وجودم بود یک سری واگرا


ناحیه همگراش دایره روی توست.

دوست داشتن بلدم

شمردن بلد نیستم

دوست داشتن بلدم

گاهی شده

یکی را دو بار دوست داشته باشم

دو نفر را یکجا!

چه کار می شود کرد

دوست داشتن بلدم

شمردن بلد نیستم